شمیم ادب
علمی،آموزشی،فرهنگی،اجتماعی

 

روز اول اردیبهشت بزرگداشت سعدی گرامی باد

 

 

 

این مطرب از کجاست که برگفت نام دوست

 
 

تا جان و جامه بذل کنم بر پیام دوست

 
 

دل زنده می‌شود به امید وفای یار

جان رقص می‌کند به سماع کلام دوست

 

تا نفخ صور بازنیاید به خویشتن

هرکه اوفتاد مست محبت ز جام دوست

 

من بعد از این اگر به دیاری سفر کنم

هیچ ارمغانیی نبرم جز سلام دوست

 

رنجور عشق به نشود جز به بوی یار

ور رفتنیست جان ندهد جز به نام دوست

 

وقتی امیر مملکت خویش بودمی

اکنون به اختیار و ارادت غلام دوست

 

گر دوست را به دیگری از من فراغتست

من دیگری ندارم قایم مقام دوست

 

بالای بام دوست چو نتوان نهاد پای

هم چاره آن که سر بنهی زیر بام دوست

 

درویش را که نام برد پیش پادشاه

هیهات از افتقار من و احتشام دوست

 

گر کام دوست کشتن سعدیست باک نیست

اینم حیات بس که بمیرم به کام دوست

 

 

 

ولادت

سعدی شیرازی، یکی از شاعران توانا و شیرین سخن ایران است. وی در دهه نخستین قرن هفتم هجری در شیراز و در خاندانی که همه از عالمان دین بودند پا به عرصه هستی نهاد. نامش مُشَرَّف الدین یا مُصلحُ الدین است. هنوز کودک بود که از نوازش دست های مهربان پدر بی بهره ماند. در سن جوانی به بغداد رفت و در نظامیه که از دانشگاه های مهم علوم دینی آن زمان محسوب می شد به تحصیل پرداخت و از محضر دو استاد بزرگ «ابن جوزی» و «شهاب الدین سُهروردی» بهره ها گرفت.

مسافرت های طولانی

سعدی، در همان ایام جوانی، ضمن فراگیری علوم دینی، به مطالعه تاریخ و سیره نبوی پرداخت و در فن خطابه و موعظه مهارت یافت. سپس راهی یک سفر طولانی شد که نزدیک سی سال به درازا کشید. وی در این مدت از شهرهای عراق، شام، حجاز، مکه، بیت المقدس، طرابلس و دمشق دیدن کرد. در یکی از این سفرها، در شهر طرابلُس (هم اکنون جزو لبنان است) به دست صلیبیان اسیر شد.

صلیبیان گروهی از مسیحیان بودند که در آن زمان برای اشغال بیت المقدس به آن منطقه لشکرکشی کرده بودند.

اسارت در طرابلس

سعدی، در یکی از سفرهایش به دست صلیبیان اسیر شد. او درباره این واقعه می گوید:

در دمشق، از هم نشینی یارانم ملالتی پدید آمده بود، سر در بیابان قدس نهادم و با حیوانات اُنس گرفتم تا وقتی که اسیر فرنگ شدم. در خندق طرابلُس مرا همراه با یهودیان به کار گِل (و بنایی) واداشتند، تا آن که یکی از رؤسای شهر حَلَب که سابقه آشنایی میان ما بود مرا بشناخت و گفت:ای فلان! این چه حالت است؟ گفتم چه بگویم؟

پای در زنجیر پیش دوستان بِهْ که با بیگانگان در بوستان

بر حالت من رحمت آورد و با پرداخت ده دینار از قید اسارت خلاصم کرد و با خود به حلب برد.

بازگشت به شیراز

سعدی پس از 30 سال دوری از وطن و سیر در آفاق و انفُس و گردش های علمی و معنوی، سرانجام به شیراز بازگشت و حاصل تجربیات و مطالعات خود را به رشته تحریر درآورد. او ابتدا در سال 655 کتاب کم نظیر بوستان را در ده باب به نظم درآورد و سپس در سال 656 کتاب گلستان را به نثر مُسجَّع و آهنگین تدوین کرد. این دو کتاب از شاهکارهای ادب فارسی است که تاکنون کسی نتوانسته همانند آن کتابی تألیف کند.

ستایش پروردگار

سعدی در دیباچه گلستان با نثر دلنشین و آهنگین خود این گونه به ستایش پروردگار می پردازد.

«منت خدای را عزوجل، که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت، هر نفسی که فرو می رود مُمِدّ حیات است و چون بر می آید مفرّح ذات؛ پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب.

از دست و زبان که به درآید کز عهده شکرش به در آید
بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدای آورد
ورنه سزاوار خداوندی اش کس نتواند که به جای آورد

نعمت های پروردگار

سعدی، در دیباچه گلستان، بعد از ستایش پروردگار از نعمت های او این چنین سخن می گوید: باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده.

دوستان را کجا کنی محرومتو که با دشمنان نظر داری
ای کریمی که از خزانه غیب گبر و ترسا وظیفه خورداری
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری

ستایش پیامبر و اهل بیت او

سعدی در دیباچه گلستان پس از ستایش پروردگار، با چند جمله کوتاه و پرمعنا به ستایش پیامبر گرامی اسلام می پردازد و سپس با یک بیت که آن را به عربی سروده، بر محمّد و آل او درود می فرستد، و بدین گون، محبت خود را به این خاندان ابراز می دارد:

بَلَغَ العُلی بِکَمالِهِ، کَشَفَ الدُّجی بِجَمالِهِ حَسُنَتْ جَمیعُ خِصاله، صلّوا عَلَیْهِ وَ الِهِ

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با کمال خود به اوج رسید و تاریکی جهل و نادانی را با نور جمال معرفت خود زائل کرد، اخلاق او، همه نیکوست؛ [پس] بر او و اهل بیت او درود بفرستید.

غنیمت شمردن عمر

سعدی، در کتاب گلستان، در اشعاری زیبا، غنیمت شمردن عمر گران بها را این چنین گوشزد می کند:

هر دم از عمر می رود نفسی چون نگه می کنم نماند بسی
ای که پنجاه رفت و در خوابی مگر این پنج روزه دریابی
خجل آن کس که رفت و کار نساخت کوس رحلت زدند و بار نساخت
خواب نوشین بامداد رحیل باز دارد پیاده را ز سبیل
هر که آمد عمارتی نو ساخت رفت و منزل به دیگری پرداخت
نیک و بد چون همی بباید مُرد خُنُک آن کس که گوی نیکی بُرد
برگ عیشی به گور خویش فرست کس نیارد ز پس، تو پیش فرست

تالیف گلستان

سعدی، درباره انگیزه نوشتن کتاب گلستان چنین گفته است. پس از غصه خوردن بر عمرم که بیهوده تلف شده بود، مصلحت چنان دیدم که گوشه گیری انتخاب کنم و دیگر سخن نگویم تا آن که یکی از دوستان قدیم، از در درآمد، هرچه با من شوخی کرد جوابش را ندادم و سر از زانوی تعبّد برنگرفتم، رنجیده نگه کرد و گفت:

کنونت که امکان گفتار هست بگو ای برادر به لطف و خوشی
که فردا چو پیک اجل در رسد به حکم ضرورت زبان در کشی

یکی از دوستان به او گفت: سعدی قسم یاد کرده که دیگر سخن نگوید. او در پاسخ گفت: خلاف راهِ درست است که ذوالفقار علی در نیام باشد و زبان سعدی در کام.

زبان در دهان ای خردمند چیست کلید درِ گنج صاحب هنر
چون در بسته باشد چه داند کسی که جوهر فروش است یا پیله ور

سعدی، بعد از شنیدن این سخنان، قلم به دست گرفته و شروع به تالیف گلستان می کند.

گلستان سعدی

گلستان سعدی، هشت باب دارد، سعدی در این باب ها یک دوره آداب معاشرت و اخلاق و معارف دینی را با بیانی زیبا و دل انگیز و به صورت داستان هایی آموزنده و شیرین، همراه با اشعاری کوتاه و دلنشین، آورده است. باب اول گلستان، در سیرت پادشاهان نام دارد. سعدی در این باب با بیانی ملایم و نرم و غیرمستقیم به نصیحت پادشاهان پرداخته و یک دوره آداب حوکمت داری و روش برخورد با مردم را به آنها می آموزد. این باب از 41 داستان کوتاه و شیرین تشکیل شده است.

حکایت اول از گلستان سعدی

گلستان سعدی با این حکایت آغاز می شود:

شنیدم پادشاهی به کشتن اسیری اشارت کرد، اسیر بیچاره در آن حالت ناامیدی، مَلِک را دشنام داد، که گفته اند: هر که دست از جان بشوید، هرچه در دل دارد بگوید. مَلِک پرسید چه می گوید؟ یکی از وزیران پاک نهاد گفت:ای پادشاه می گوید: والکاظمین الغَیظ و العافینَ عَنِ الناس؛ نیکوکارانی که خشم خود را فرو می نشانند و از گناه مردم می گذرند.

وزیر دیگر که این سخن شنید، گفت: درست نیست که در محضر پادشاه جز به راستی سخن بگویم. این اسیر مَلِک را دشنام و ناسزا گفت. ملک، روی از این سخن درهم آورد و گفت: آن دروغ وی پسندیده تر آمد مرا از این راست که تو گفتی؛ زیرا در آن مصلحتی بود و بنای این بر بدسرشتی، و خردمندان گفته اند: دروغی مصلحت آمیز بِهْ که راستی فتنه انگیز.

حکایت نوزدهم از گلستان سعدی

سعدی در حکایت نوزدهم گلستان، مردم و پادشاهان را از کوچک ترین ظلم و ستم بر دیگران نهی می کند و می گوید:

آورده اند که انوشیروان (عادل) را در شکارگاهی صید کباب کردند ونمک نبود. غلامی به روستا رفت تا نمک آرد. نوشیروان گفت: نمک به قیمت بِستان تا رسمی نشود. (یعنی نمک را به بهای روز بخر نه کمتر، تا آیین نادرستی باب نشود و ده خراب نگردد) گفتند: این مقدار کم، چه زیانی در پی دارد؟ گفت: بنیاد ظلم در جهان، اول اندکی بوده است هر که آمد مقداری بر آن افزود تا بدین درجه رسیده است.

اگر ز باغ رعیت مَلِک خورد سیبی برآورند غلامان او درخت از بیخ

عزت نفس

سعدی در حکایات خود، مردمان را به داشتن طبع بلند و دست یافتن به عزت نفس توصیه می کند او این معنا را در حکایتی زیبا، چنین آورده است:

دو برادر یکی خدمت سلطان کردی و دیگری به زور بازو نان خوردی، تا این که روزی برادر توانگر به برادر فقیر می گوید:

چرا خدمت سلطان نکنی تا از مشقت کار کردن برهی؟ و برادرش پاسخ می دهد: تو چرا کار نکنی تا از مذلت خدمت، رهایی یابی؟ که خردمندان گفته اند: نان خود خوردن و نشستن، بِهْ که کمر به خدمت سلطان بستن.

عمر گرانمایه در این صرف شد تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا
ای شکم خیره به نانی بساز تا نکنی پشت به خدمت دو تا

باب دوم گلستان

باب دوم گلستان سعدی، «در اخلاق درویشان» نام دارد، سعدی در این باب با بیان 48 حکایت کوتاه و شیرین، اخلاق و آداب برخورد با دیگران را به مردم می آموزد. مثلاً در اولین حکایت این باب، مردم را از سوء ظن و بدگمانی به دیگران باز می دارد، سعدی می گوید:

شخصی به مرد پارسایی گفت: نظر تو درباره فلان شخص چیست که دیگران درباره او بد می گویند؟ گفت: بر ظاهرش عیب نمی بینم و در باطنش غیب نمی دانم.

هر که را جامه پارسا بینی پارسا دان و نیکبخت انگار
ور ندانی که در نهانش چیست محتسب را درون خانه چه کار

نهی از خودپسندی

سعدی در حکایت هفتم از گلستان، با زبانی ساده و شیرین مردم را از غیبت کردن و نیز از عبادتی که خدای ناخواسته منجر به غرور و خودخواهی گردد نهی کرده است:

یاد دارم که در ایام طفولیت، متعبد بودمی و شب خیز، اهل زهد و پرهیز، شبی در خدمت پدر رحمة اللّه علیه نشسته بودم همه شب دیده بر هم بسته و مُصْحَف عزیز بر کنارگرفته و طایفه ای گرد ما خفته، پدر را گفتم: از اینان یکی سر بر نمی دارد که دوگانه ای بگزارد، چنان خواب غفلت برده اند که گویی نخفته اند که مرده اند، گفت: جان پدر، تو نیز اگر بخفتی بِهْ از آن که در پوستین خلق افتی.

نبیند مدعی جز خویشتن را که دارد پرده پندار در پیش
گرت چشم خدا بینی ببخشند نبینی هیچ کس عاجزتر از خویش

احترام به پدر و مادر

سعدی در حکایتی مردم را به احترام و خدمت به پدر و مادر فرا می خواند و از این که روزی از روی نادانی بر سرِ مادر خود فریاد کشیده است اظهار شرم می کند و می گوید:

وقتی به جهلِ جوانی، بانگ بر مادر زدم. دل آزرده به کنجی نشست و گریان همی گفت: مگر خُردی فراموش کردی که درشتی می کنی

چه خوش گفت زالی به فرزند خویش چو دیدش پلنگ افکن و پیلتن
گر از عهد خردیت یاد آمدی که بیچاره بودی در آغوش من
نکردی در این روز بر من جفا که تو شیرمردی و من پیرزن

در فضیلت قناعت

باب سوم گلستان سعدی، «در فضیلت قناعت» نام دارد، او در این باب 28 حکایت از قناعت آورده است و نتیجه آن را عزت نفس، کرامت و بلند طبعی دانسته است:

حاتم طایی را گفتند، از تو بزرگ همت تر در جهان دیده ای یا شنیده ای؟ گفت: بلی، روزی چهل شتر قربان کرده بودم، پس به گوشه صحرایی به حاجتی برون رفته بودم. خارکنی را دیدم پشته فراهم آورده. گفتمش: به مهمانی حاتم، چرا نروی که خلقی بر سفره او گرد آمده اند. گفت:

هر که نان از عمل خویش خورد منّت حاتم طایی نبرد

من او را به همت و جوانمردی از خود برتر دیدم.

شکر خدا

سعدی در حکایتی از گلستان، انسان را به شکرگزاری بر آن چه دارد فرا می خواند:

«هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روزی از گردش آسمان درهم نکشیده، مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم به مسجد جامع کوفه درآمدم دلتنگ، یکی را دیدم که پای نداشت، سپاس حق به جای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم.

غلبه بر هوای نفس

سعدی با داستانی کوتاه پند می دهد که انسان در هنگام خشم باید بر خویشتن مسلط باشد و خشم خود را فرو برد، در این حکایت آمده است:

یکی از صاحبدلان، زور آزمایی را دید به هم برآمده و کف در دهان آورده. گفت: این را چه حالت است؟ گفتند: فلان، دشنام دادش. گفت: این فرومایه هزار مَنْ سنگ برمی دارد و طاقت سخنی نمی آرد.

این حکایت سعدی، یادآور این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله است وقتی که آن حضرت از راهی می گذشت، جمعی را دید که در اطراف مردی حلقه زده اند، پرسیدند: چه خبر است؟ گفتند یا رسول اللّه مردی زورمند و توانگر است و سنگی بدین بزرگی را برمی دارد. فرمود: شجاع و زورمند کسی است که بر هوای نفس خود چیره شود.

سعدی از نگاه خاورشناسان اروپایی

از حدود 300 سال پیش که خاورشناسان اروپایی با ادبیات مشرق زمین آشنا شده اند، با اشتیاق فراوان، به ترجمه این آثار پرداخته اند: از جمله این آثار که تاکنون به دست شصت خاورشناس ترجمه شده و حدود شصت بار نیز تجدید چاپ شده، کتاب گلستان سعدی است.

«گارسین دِتاسی» خاورشناس غربی می گوید: «سعدی از مهم ترین نویسندگان ایرانی است که نزد عموم مردم اروپا شهرت دارد.»

برخی از نویسندگان اروپایی که آثار سعدی را ترجمه کرده اند عبارتند از:

فِردریش اُکسین باخ (به زبان آلمانی)، ژانیتوس (به لاتین)، اولئاریوس (به آلمانی)، سولیوان اِشتیفن (به انگلیسیی)، دِفْرِمِری (به زبان فرانسه)، نازاریانْتس (به روسی) و کازیمرسْکی (به لهستانی)

تاثیرپذیری نویسندگان اروپایی از سعدی

پس از آشنایی کشورهای غربی با آثار اندیشمندان شرقی و به خصوص نویسندگان ایرانی، هر کدام خواسته یا ناخواسته از این آثار تاثیر پذیرفته و داستان هایی شبیه به آن پدید آورده اند «فِدر» نویسنده مشهور اروپایی، داستانی بدین مضمون دارد: شخصی شیشه ای خالی در راه می یابد و پس از آن که آن را می بوید می بیند بوی عطر می دهد و نتیجه می گیرد که این شیشه به خاطر همنشینی با عطر، خوشبو و عطرآگین شده است. انسان پس از خواندن این داستان، بی درنگ به یاد شعر معروف سعدی می افتد:

گِلی خوش بوی در حمام روزی رسید از دست محبوبی به دستم
بدو گفتم که مشکی یا عبیری که از بوی دلاویز تو مستم
بگفتا من گِلی ناچیز بودم ولیکن مدتی با گل نشستم
کمال همنشین در من اثر کرد وگرنه من همان خاکم که هستم

تاثیر ویکتور هوگو از سعدی

«ویکتور هوگو» یکی از نویسندگان اروپایی است که از داستان های سعدی تاثیر پذیرفته است. این نویسنده مشهور فرانسوی در داستانی می گوید: گوشه خلوت کنار دریا و نغمه امواج کف آلود، در پیشگاه عظمت آفرینش به آهنگ خدایی ترنم می کنند. هوگو در این داستان، صدای امواج دریا را تسبیح خداوند می داند. و انسان را به یاد حکایتی زیبا از سعدی می اندازد که: یاد دارم که شبی در کاروانی همه شب رفته بودم و سحر در کنار بیشه ای خفته.

اهل دل و شوریده ای که در آن سفر همراه ما بود، نعره ای برآورد و راه بیابان گرفت و یک نفس آرام نیافت. چونروز شد گفتمش آن چه حالت بود؟ گفت:

بلبلان را دیدم که به ناله درآمده بودند از روی درخت و کبکان از کوه و غوکان در آب و بهایم از بیشه، اندیشه کردم که مروّت نباشد همه در تسبیح و من به غفلت خفته

دوش مرغی به صبح می نالید عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
یکی از دوستان مخلص را مگر آواز من رسید به گوش
گفت باور نداشتم که تو را بانگ مرغی چنین کند مدهوش
گفتم این شرط آدمیت نیست مرغ تسبیح گوی و من خاموش

بنی آدم اعضای یک پیکرند

یکی از اشعار سعدی، که شهرتی جهانی یافته است، شعری زیباست با این آغاز «بنی آدم اعضای یک پیکرند»، این شعر هم اینک بر سر در سازمان ملل، خودنمایی می کند تا همه جهانیان را به تفکری ژرف وا دارد.

بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی

سعدی (علیه الرحمه) مضمون این شعر زیبا را از پیامبر گرامی اسلامی صلی الله علیه و آله گرفته است که فرموده اند: مردم مانند یک پیکرند چون عضوی بیمار گردد و ناله کند همه پیکر مانند آن به بیداری و تب مبتلا می گردند.

 




تاریخ: شنبه 31 فروردين 1392برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

 

 25 فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری گرامی باد.

ای در میان جانـــــم و جان از تو بی‌ خبر               از تو جهان پر است و جهان از تو بی‌خبر

نقش تو در خیال و خیال از تو بی ‏نصیب               نام تو بر زبــــان و زبــــان از تو بی‌ خبـــر

چون پی برد به تو دل و جانم کــه جاودان            در جان و در دلی، دل و جان از تو بی‌خبـر

از تو خبر به نام و نشان اســـــت خلق را            وانگه همــــــه به نام و نشان از تو بی‌خبر

شرح و بیان تـــــو چه کنم زان که تا ابـــد            شرح از تو عاجز است و بیان از تو بی‌خبـر

جوینــــــــدگان گوهر دریای کُنـــه تــــــو               در وادی  یقیــــن و گمـــــان از تو بی‌ خبر

عطار اگر چه نعره‏ ی عشق تو می‌زنـــــد           هستنـــــد جمله نعره‏ زنان از تــــو بی‌ خبر




تاریخ: دو شنبه 26 فروردين 1392برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

فاطمه یگانه دختر پیامبر که سوره کوثر در وصف او نازل شده و در قضیه مباهله با مسیحیان همراه پیامبر بود بعد از رحلت پیامبر اکرم حماسه ای سیاسی خلق کرد تا جهان را بیدار کند در این بین از حضور صاحب الامر (عج) استعانت می جویم تا یاریم کند گوشه هایی از حماسه ابدی این گوهر تابناک عالم عصمت و طهارت را بنویسم .

بیت الاحزان : بعد از رحلت پیامبر مصیبت هایی بر اهل بیت آن حضرت جاری شد که هنوز گفتنی های بسیار دارد . بیت الاحزان جایی بیرون از مدینه و بنابر روایاتی به صورت یک سایبان در بقیع بوده است ؛ فاطمه بعد از رحلت حضرت رسول بسیار می گریست به نحوی که مردم مدینه از حضرت علی علیه السلام خواستند او را یا ساکت کند یا از شهر بیرون ببرد حال این مردم خود در حق اهل بیت رسول جفا کردند و یا تحریک شده از سوی دیگران بودند بماند مهم این است که

زهرا (س) بزرگ شده خانه ای بود که وحی در آنجا نازل می شد و این دست پرورده پیامبر به خوبی می دانست که پیامبر هم باید روزی از جهان رخت رحلت بر بندد پس این همه گریه و زاری او گریه ای سیاسی بود نسبت به نادیده گرفتن حق خلافت و فراموشی زود هنگام غدیر خم در حضور دهها هزار نفر ؛

فاطمه سلام الله گریه می گرد و چون در بابت سدالابواب و بستن درهای رو به مسجد تنها به امر خدا و اطاعت رسول فقط در خانه فاطمه و علی به مسجد راه داشت و افرادی که برای کسب فیض به مسجد نبوی می آمدند و گریه و شیون یگانه دخترش را می شنیدند نسبت به این گریه ها حساس می شدند و بسیاری از وقایع بازگو و یادآور می شد و همین امر نشان می دهد شیون مظلومانه فاطمه فریاد حق طلبی او بود .

مزار گم شده : عقده دل شیعه هزار و چهارصد سال است التیام نیافته و گویی او می خواست با وصیت خود که مرا شبانه دفن کنید چراغی بر روی دیده کسانی بگشاید که طالب حق بوده و هستند . چرا فاطمه چنین وصیت کرد و چرا نخواست دیگران بر پیکر او حاضر و نماز بخوانند نمود دیگری از حماسه سیاسی او به شمار می رود بی گمان برای همه حتی غیر مسلمانان هم این سئوال پیش خواهد آمد که چه چیزی باعث خشم وی شد که پیامبر در باره اش فرمود : ( فاطمه پاره تن من است هرکس او را بیازارد مرا آزرده و هرکس او را خشنود کند مرا خشنود کرده است ).

حکایت فدک هم حکایتی سیاسی بود زیرا آن دردانه رسول هیچگاه روحیه اشرافی گری نداشت تا با درآمد آن زندگی خود را در رفاه و آسایش سپری کند ؛ خطبه و صحیفه گم شده فاطمه همه سیاسی بودند .

فاطمه سلام الله علیه به همگان یاد داد آنگاه که پای دین و ایمان در میان باشد در دفاع از ولایت از بذل جان ومال دریغ نباید کرد ؛ او به عالم یاد داد حماسه آفرینی سیاسی مرد و زن نمی شناسد و برای دفاع از کیان دین مبین همه باید آماده باشند تا فدایی شوند ؛ رمز ماندگاری فاطمه این است که سیلی خورد تا اسلام سیلی نخورد و جان داد تا اسلام ماندگار شود .

 


 



تاریخ: شنبه 24 فروردين 1392برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

 


 باد پاییزی اگر برگ خزان را میبرد       مهــــــــــــر زهرا هم گناه شیعیان را میبرد

 

شهادت فاطمه زهرا (س) بر همه دوستان مجازیم تسلیت باد 

ملتمس دعای ویژه

 

http://atasheentezar.persiangig.com/%D9%81%D8%A7%D8%B7%D9%85%DB%8C%D9%87/%DB%8C%D8%A7%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7.gif

 





تاریخ: شنبه 24 فروردين 1392برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 سال نو



ادامه مطلب...
تاریخ: شنبه 1 فروردين 1392برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 


زنى مردانه در قلمرو شعر و عرفان

 

دانلوددیوان اشعار پروین اعتصامی

ای دوست، تا که دسترسی داری 
حاجت بر آر اهل تمنا را
زیراک جستن دل مسکینان 
شایان سعادتی است توانا را
از بس بخفتی، این تن آلوده 
آلود این روان مصفا را
از رفعت از چه با تو سخن گویند 
نشناختی تو پستی و بالا را
مریم بسی بنام بود لکن 
رتبت یکی است مریم عذرا را

بشناس ایکه راهنوردستی 
پیش از روش، درازی و پهنا را
خود رای می‌نباش که خودرایی 
راند از بهشت، آدم و حوا را
پاکی گزین که راستی و پاکی 
بر چرخ بر فراشت مسیحا را


ملک الشعرای بهار می گوید: «در ایران که کان سخن و فرهنگ است، اگر شاعرانی از جنس مرد پیدا شده اند که مایه‏ ى حیرت اند، جای تعجب نیست؛ اما تاکنون شاعری از جنس زن که دارای قریحه و استعداد باشد و با این توانایی و طی مقدمات تتبع و تحقیق، اشعاری چنین نغز و نیکو بسراید، از نوادر روزگار محسوب و جای بسی تعجب و شایسته‏ ى هزاران تمجید و تحسین است.
خانم پروین، به تمام شرایط شاعری عمل کرده است...».

 




تاریخ: جمعه 25 اسفند 1391برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

امور تربیتی و تربیت اسلامی

آن والا مربی دین خدا پيامبر اكرم (ص)که جان قدسی اش

مالامال از عشق به هدایت خلق و وجود نازنینش رحمت

برای عالمیان بود، به امیر مؤمنان علی علیه السلام چنین

فرمود: «ای علی! اگر خداوند به دستان تو انسانی را هدایت کند

از آنچه خورشید بر آن تابیده، برای تو بهتر است.» و نیز فرمود:

«خدا را برای مردم محبوب سازید، تا خداوند شما را دوست بدارد.»

به راستی چه چیز زیباتر از به بار نشاندن نهال سبز ارواح پاک

و رویاندن گل خوشبوی اخلاق در باغستان جان های سپید؟!

درود بر مربيان تربيتي كه با تلاش و همت و صبوري

خويش تداوم گر راه انبيا و اوليائ الهي اند.

 




تاریخ: 8 اسفند 1391برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

زمین را بیارایید و ثانیه ها را در عطر شکوفه های عشق بپیچید.

 هلهله کنید و پای بکوبید که اینک، یازدهمین فصل کتاب شیعه

با دست های سبز مردی از تبار ملکوت، ورق می خور د.

ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد

 

امام حسن عسگري عليه السلام با وجود پر بركتش ، زندگي را با تمام

زيبايي ها معنا مي كرد . صفاي باطنش ، صداقت كلامش و دستان

پر محبتش ، به قلب ها گرمي مي بخشيد و نيروي پايداري و مقاومت

مي داد . آن روز ها ، با وجود امام عسگري ( ع) ، زندگي معناي ديگري

داشت . توفان حوادث در برابر اراده استوارش ، به نسيمي زندگي بخش

بدل مي شد و انبوه مشكلات با كلام آرام و اطمينان بخش او به كنار مي رفت.



 

امشب دل من هوای کوی تو کند

در سامره رفته جست وجوی تو کند

مولا شب میلاد تو دستم خالی است

این دیده دمـادم آرزوی تو کند






تاریخ: 30 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

download9 دانلود آهنگ زیبای محمد رسول الله از پویا بیاتی دانلود با حجم ۴٫۳۲ مگابایت

 




تاریخ: 28 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

آرامشي به وسعت صحراست مادرم

 
اصلاً گمان كنم خودِ درياست مادرم


مثل ستاره در شب يلدا كه بي‌دريغ


تا صبح مي‌درخشد و زيباست مادرم‌

 يك سينه درد دارد و آهي نمي‌كشد

 
از بس كه مثل كوه شكيباست مادرم


هر روز مهربان‌تر و هر روز تازه تر

 
مثل نگاه‌ِ ساكت باباست مادرم

چشمش به غنچه‌هاي جوانش كه مي‌خورد

 
لبريزِ خنده‌هاي شكوفاست مادرم


شب‌هاي بي‌كسي چه كسي مي‌نوازدم‌؟

 
هرجاست اشك‌هاي من‌، آنجاست مادرم‌

 
هر شب پس از نماز، دعا مي‌كند مرا

 
در فكر روزهاي مباداست مادرم‌

 
پهلوش مي‌نشينم و لبخند مي‌زند

 
تنهايي‌اش در آينه پيداست مادرم


سيراب مي‌شوم به صدايش كه مي‌رسم‌


مانند آبهاي گواراست مادرم


بازي‌ّ كودكانه زمينم اگر زند

 
باكيم نيست‌، گرم تماشاست
مادرم‌

 
از ماجراي هاجر و سارا سؤال كن‌

 
در قصه‌هاي مريم و حواست
مادرم‌

 
مادر حقيقتي است به افسانه‌ها شبيه


مثل خداست‌، يكّه و يكتاست
مادرم


رازي است نانوشته الف لام ميم عشق‌

 
حرفي كه تا هميشه معمّاست
مادرم


«آهسته باز از بغل پلّه‌ها گذشت‌»

 
اما كسي نديد چه تنهاست
مادرم

 

 




تاریخ: 25 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

 

 

دهه فجر انقلاب گرامي باد

 

 

دهه فجر از نگاه مقام معظم رهبری

 

دهه فجر ،‌ سرآغاز طلوع مجدد ارزشهای گرانقدر اسلامی

و مقطع رهایی ملت ایران است. در دهه فجر اسلام تولدی

دوباره یافت و این دهه در تاریخ ایران نقطه ای تعیین كننده

و بی مانند بشمارمیرود... دهه انقلاب از رشحات اسلام است

و آئینه ای است كه خورشید اسلام در او درخشید و این دهه

باید با عظمت هرچه تمامتر برگزارشود.




تاریخ: سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

گرامي باد حلول ماه ربيع الاول


رسول گرامی اسلام صلوات الله علیه و آله فرمودند:

هرکس بشارت ماه ربیع الاول را به من بدهد

من هم بشارت بهشت را به او می دهم.


ماه ربيع الاول آميخته با خاطره غم انگيزي چون شهادت

امام حسن عسکرى(ع)است و آغاز امامت پربرکت

حضرت بقية اللّه(عج) و مطابق روايت معروف، ماه ميلاد

مبارک پيامبر گرامى اسلام(ص) و حضرت صادق(ع)

هجرت پيامبر اکرم(ص) از مكه به مدينه وازدواج

مبارك رسول خدا (ص) با حضرت خديجه کبرى(س) و

ماه رخداد واقعه عظيم «ليلة المبيت» است و در مجموع

از ماه‌هاى بسيارپربرکت و پرخاطره‌اي است که سزاوار

است، همه علاقه‌مندان مکتب اهل بيت(ع) آن را

ارج نهند و گرامى بدارند.




 




تاریخ: یک شنبه 24 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

 

 

سلام بر حسين و اربعينش، سلام بر اربعين و زائرانش! و سلام بر اندوه هاي دل آنان كه به سوغات بر مزار كشتگان، عشق بردند و به مويه نشستند. به شوق زيارت صحن و سراي جان فزايت، اربعين شهادتت را به سوگ مي نشينيم، يا حسين!

 اربعين از رازهاي هستي است و اربعين حسين (ع) روز بسط لطف اوست بر پيروان و دوستدارانش. و در مقام حسين (ع) همين بس كه در زيارت اربعينش خطاب به جدشان محمد مصطفي (ص) و پدر بزرگوارشان حضرت علي (ع) و مادر گراميشان فاطمه (س) ميگوييم كه خداوند عزاداري شما را در رثاء حسين (ع) فبول فرمايد.

 اربعين در فرهنگ عاشورا

در فرهنگ عاشورا، اربعين به چهلمين شب شهادت حسين بن علي(ع) گفته ميشود که مصادف با روز بيستم ماه صفر است. از سنتهاي مردمي گرامي داشت چهلم مردگان است، که به ياد عزيز فوت شده خويش، خيرات و صدقات ميدهند و مجلس ياد بود  بر پا ميکنند، در روز بيستم صفر نيز، شيعيان، مراسم سوگواري عظيمي را در کشورها و شــــهرهاي مختلف به ياد عاشوراي حسيني بر پا ميکنند. عاشقان و پيروان آن امام، در سحال اســـــرار اربعين به ذکر پرداخته و  باران اشکبار  چشم خويش را با مظلوميت حسين و يارانش پيوند مي زنند. اين راه، راه تداوم عشق است و بي گمان هيچگاه بي رهرو نخواهد بود.

 نخستين اربعين

در نخستين اربعين شهادت امام حسين (ع)، جابر بن عبدالله انصاري و عطيه عوفي موفق به زيارت تربت و قبر سيد الشهدا شدند. بنا به برخي نقلها، در همان اربعين، کاروان اسراي اهل بيت (ع) دربازگشت از شام و سر راه مدينه، از کربلا گذشتند و با جابر ديدار کردند. البته برخي از مورخان نيز آن را نفي کرده و نپذيرفته اند، از جمله مرحوم محدث قمي در «منتهي الامال» دلايلي ذکر ميکند که ديدار اهل بيت از کربلا در اربعين اول نبوده است. به هر حال، تکريم اين روز و احياي خاطره غمبار عاشورا، رمز تداوم شعور عاشورايي در زمانهاي بعد بوده است.

 اربعين و عرفان

 اربعين از رازهاي هستي، خصوصيت عدد چهل و اسرار نهفته در آن براى ما روشن نيست. البته چه بسا، با توجه به ويژگى ‏هاى انسان، «چهل بار» تكرار يك رفتار پسنديده موجب ملكه  معنوى و تعميق آن رفتار و قابليت نزول فيض خاص خداوند مى ‏شود. در فرهنگ اسلامى هم عدد چهل (اربعين) جايگاه ويژه اى دارد. چله نشينى براى رفع حاجات، حفظ كردن چهل حديث، اخلاص چهل صباح، كمال عقل در چهل سالگى، دعا براى چهل مؤمن، از اين نمونه هاست.

آمده است که چون حضرت موسي (ع) را قابل استماع کلام بي واسطه خداوند ميکردند چهل روز به خلوت فرستادند و خداوند فرمود: «... و اذا واعدنا موسي اربعين ليله »

پيامبر حکيم (ص) فرمود:

« من اخلص لله اربعين يوماً فجر الله ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه»: هر كس چهل روز فقط براى خداوند تعالى اخلاص چشمه هاي خداوند ورزد حكمت را از قلبش بر زبانش جارى مى‏ سازد.»

صاحب مرصاد العباد، عارف نامي نجم الدين شيرازي نيز گفته است: "و عدد اربعين را خاصيتي است در استکمال چيزها که اعداد ديگر را نيست." چنانکه در حديث صحيح آمده است:

ان خلق احدکم بجمع في بطن امه اربعين يوما ثم يکون علقه مثل ذلک.

و خواجه عليه السلام ظهور چشمه هاي حکمت از دل بر زبان را اختصاص اخلاص اربعين صباحا فرموده است، و حوالت کمال تخمير طينت آدم عليه السلام به اربعين صباحا کرد و از اين نوع بسيار است."

 

 




تاریخ: پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

 


شیرینىِ در کنار هم بودن لبخندهاى امشب، هزار بار بهتر از اشکِ حسرت ریختن بر مزار جدایى هاى فرداست.         

 




تاریخ: پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

یلدایتان رویایی، روزهایتان پر فروغ، 

شبهایتان ستاره باران، عمرتان طولانی، دلتان نورانی !

***********

فریادکشیده هر دو جیبم جانسوز!       با دیدن نرخ هندوانه ،دیروز!

یلدا ! تو کمی دیرتر امسال بیا              یارانه برای تو ندادند هنوز!

 




تاریخ: سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي
آخرین مطالب

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی